پس از باران

ساخت وبلاگ
شب یلدا هم گذشت. دلم پیش شب یلدای چهار سال پیشه که صداهامون رو ضبط کردیم و گذاشتم وبلاگ. امشب خیلی معمولی گذشت. واقعا یاد گذشته بخیر. ارتباط با آدم‌های اطراف برام سخت شده. نقطه اشتراکی ندارم و عملا امشب رو تحمل کردم که بگذره. مثل عروسی دومی که رفتم. خوب بود اما برای من که احساس غربت می‌کنم نه. آخر شب یه لحظه روی صندلی گوشه سالنی که صرفا برای رقص کرایه شده بود نشسته بودم و زل زده بودم به حاضرین که تقریبا همه مشغول حرکات موزون بودن. و فکر می‌کردم چرا اینجام؟ نه اینکه رقص و شادی بد باشه. اما اینکه یهو از اون هیاهو حس کنی غریبی حس چندان جالبی نیست. تنها نقطه عطفش پخش شدن آهنگ‌های ابی یا خواننده‌های قدیمی بود که هر چی باشه شنیدن صداشون از بلندگوهای سالن به مراتب جذاب‌تر از هندزفریه.+ عنوان رو پای برگه امتحان دانش‌آموزام نوشتم. جملات انگیزشی و موفق باشید و اینا روی خودم که جواب نمیده. این مدل کنایه زدن زیباتره D:برچسب‌ها: از رنجی که می‌بریم پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 101 تاريخ : سه شنبه 13 دی 1401 ساعت: 23:30

زنزندگی معلم ریاضی‌ها، مانند شغل‌های کارگران فصلی است. یا انگار کن کولرسازها! دم امتحان که می‌شود یک عده تازه یادشان می‌افتد که ریاضی بلد نیستند و دنبال معلم خصوصی و گاهی لو رفتن چند سوال امتحانی هستند. در این بین دخترک تیزهوشانی مدام پیگیر بود که آنالیزور برود و ریاضی کار کنند. بهش گفته بود نمی‌رسم و خواهرم را می‌فرستم. گفتم نه. مخصوصا که دخترک هم از آن درسخوان‌ها با تراز بالا بود. گفتم حالا صد مدل کتاب تست زده و این جلسات بیشتر حکم مچ‌گیری معلم‌ها را دارد. حوصله تیزهوشانی‌ها را ندارم. گفت خب یکی مثل خودت! گفتم من کی اینطوری بودم؟!! در همین حین دخترک پیام داد آقای نون نمیشه خودتون بیاید؟ خانم‌ها معمولا ریاضی درس دادنشون خوب نیست! به آنالیزور گفتم می‌روم. چهار ساعتی سر و کله زدیم. گارد اولش را حس می‌کردم. کم‌کم رسیدیم به اینکه میشه از سوالاتتون عکس بگیرم؟ گفتم اوکی. و آخر کلاس گفت میشه کل جزوه‌تون رو داشته باشم، آخه دبیر ما آقای الف این نکات رو نگفته! به شکل بی‌تفاوت و زیرپوستی شانه بالا انداختم که طبیعی است مردها معمولا به جزییات توجه کم‌تری دارند.زندگیزندگی محکم و کوبنده جریان دارد. با همه خوب و بدش. با همه سختی‌ها و نگرانی‌ها و خوشی‌هایش. با همه گرانی‌ها و بالا و پایین اقتصادی که این روزها حقیقتا کمرشکن شده. چه روزهایی که در مطب این دکتر آن دکتر با بیماری و بیماران، غرق در امید و ناامیدی‌هاشان می‌گذرد. چه روزهایی که با بچه‌های دبیرستان، با تست ریاضی و کنکور، غرق در امید و ناامیدی‌هاشان می‌گذرد. و چه روزهایی که تنها کنار بخاری، با شیر نسکافه گرم، لپ‌تاپ و گاهی یک قسمت سریال و فیلم، در خلوت خودم با امید و ناامیدی‌های خودم می‌گذرد. زندگی این روزها پارادوکسی‌تر از همیشه‌اش شده پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 89 تاريخ : سه شنبه 13 دی 1401 ساعت: 23:30